سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 18:11 :: نويسنده : لیدی پریسا
سلام به همهههههههههههههههههههههههه!.....خوبین؟...در همین اول کار باید یه شعری بخونم! گولت زدم گولت زدم! بخیه به تنبونت زدم! در واقع من قصد داشتم که این وبلاگو ببندم و دیگه نیام توش ولی دلم طاقت نیاورد و تصمیم گرفتم که نوشتنشو ادامه بدم!به چند دلیل: 1-وقتی یه بدبخت بخت برگشته ی از همه جا بی خبر خواست بیاد خواستگار(من قصد ازدواج ندارم!!!)به دردسر نیوفته و با مطالعه ی این وبلاگ اگه تو ازدواج با من شکی داشته باشه،همه ی شک و شبهه(شما میدونید یعنی چی؟!)هاش از بین بره و کلهم از به فنا دادن زندگی خودش منصرف بشه! 2-برای تقویت نویسندگی! 3-بهترین و اخرین دلیلم اینه که تجربه های شیرین و تلخ و ترش و شور و ملس و کمی تندم رو در اختیار شما بزارم!....و البته کاری کنم که برای چند ثانیه هم که شده لذت یک لبخند شیرین(اه مادر جااااان!)رو تجربه کنید! پس از این به بعد نوشتن این وبلاگ ادامه پیدا میکنه.....هورااااااااااااااااااا!(من نگم کی بگه؟؟؟)....اما با یه سری تغیرات!.....هورااااااااااااااا(بسه دیگه!....اینم از عوارض جو گرفتگی حاده....شما خودتون ببخشید!)....از این به بعد به جز مطالب طنز،نوشته ها و داستان های کوچیکم و کل نوشته هامو تو وبلاگم میزارم....حالشو ببرید..... فقط یه خواهششششششششششششششش!......ترو خدا مطالبی که میزارم رو کش نرید و اگه میخواید ازشون استفاده کنید باید اسم منو(پریسا خوشگله....ذکر کلمه ی خوشگل الزامیست!)هم بیارید....اگه اسم منو بیارید،میتونید با خیال راحت مطالبمو کپی کنید و حالشو ببریدددددددددددددددددددد! پس به سوی آینده و فراتر از آن!!!!!!!....اگه این جمله براتون اشنائه ولی نمیدونید مال کیه باید بگم مال باز لایت یره!....نه بابا به زبون سرخپوستی نمیحرفم!....مال یکی از کاراکتر(یکی از کلمات رایج در بلاد کفار....استغفر الله!)های کارتون داستان اسباب بازی هاست.....خب دیگه حرفی واسه گفتن نمونده.....فعلا بای! نظرات شما عزیزان: میلاد
![]() ساعت15:26---4 تير 1391
تو ننویسی کی بنویسه،تو بنویسی کی ننویسه، تو خسته نباشی که خسته باشه
![]()
![]() |